محل تبلیغات شما

گفتوگوی ماهنامه سخن با سراینده مهربانو فرناز جعفرزادگان


بخش نخست / درباره ادبیات


سخن1: جامعهشناسی ادبیات در مولفهشناسی را، چگونه ارزیابی میکنید؟


 حوزه کاری جامعه شناسی ادبی روی اندیشه و زبان متمرکز می شود ورابطه ای بسیار نزدیک با واقعیت اجتماع دارد. گرچه به این معنا نیست که تنها محدود به واقعیت جامعه شود. یکی از وجوه جامعه شناسی ادبیات، جامعه شناسی خواندن است. که امروزه  "خوانش متن "یکی از شاخه ها ی مهم و پیچیده در حوزه جامعه شناسی ادبیات،  است. خواندن متن» در واقع مکالمه ای بین متن و فرا متن است. 

 جامعه شناسی خواندن، محصول ادبیات مدرن و فرامدرن است. در ادبیات کلاسیک، آن قدر نقش خالق اثر برجسته و مهم بود که دیگر جایی برای فرامتن و حتی متن باقی نمی گذاشت. حضور مؤلف در متن آن قدر پر رنگ و واضح بود که متن و فرا متن را در خود حل می کرد. اما به تدریج در ادبیات مدرن و فرامدرن، حرکتی برای حذف مؤلف و در عوض برجسته کردن نقش فرامتن صورت گرفت. 


رولان بارت با تئوری مرگ مؤلف» خود، خواننده را به عنوان یک نیروی خلاق دوباره احیا کرد که نه تنها قدرت دخل و تصرف در متن را دارد، بلکه گاه جای مؤلف را هم اشغال می کند.  امروزه در ادبیات مدرن یا فرامدرن، مولفه شناسی از آن فرا متن است و مولف یا خالق اثر دیگر جایی ندارند. ژاک دریدا به عنوان یکی از تئوریسین های ادبیات پست مدرنیستی در این باره می گوید: "هر متن به تعداد فرامتن های خود مؤلف دارد و به تعداد فرامتن ها تفسیر و معنی"


با همه ی این تفاسیر من به این تئوری در مورد ادبیات کلاسیک و بهتر بگویم اشعار گذشتگان این اعتقاد را ندارم چرا که تا همیشه شعرهایشان پر تاویل و در حیات بشری  جاری ست .و این که مرگ مولف پدیده ای مدرن باشد،وفقط مربوط به ادب معاصر،بلکه متون قدیم هم برهمین اساس نظریه ی بارت، به متنهای گشوده و متنهای باز،یعنی قابل تعبیرهای مختلف تقسیم می شود.


خیام ، فردوسی ،حافظ ، سعدی ، مولانا و نظامی ‌‌. به نظر من این شعرایی که نام بردم  همیشه می توانند مثل رودخانه ای آمده از ازل  در شریان تأویل در هر روزگار و زمانی جاری باشند یعنی پیوند بی زمانی این چند شاعر در هر زمان و عصری موثر واقع می افتد  یا به قولی همیشه به روز هستند  و هیچ کهنگی و نخ نمایی در تار و پود زبان  آنها نمی توان دید . در تمام   شاعران زبان فارسی حکایت پیر گنجه از لون و حدیث دیگرست 


مرا طالعی طرفه هست از سخن 

که چون نو کنم داستان کهن 


ببینید نظامی نقاش واژه هاست تصویر پردازی ست که کمتر شاعری را یارای برابری با اوست یا بهتر است گفته شود در این میدان همآوردی ندارد تاثیری که او بر شاعران بعد از خود داشته است طوماری ست که آن را پایانی نیست . بهترین کسی که بانگ نظامی ی تصویر پرداز را نوشیده است  حافظ است . حافظ از این چشمه روشن بسیار بسیار نوشیده است و بسیار بسیار در غزلهایش با اسلوب نظامی عشق بازی کرده است . در شاعران طراز اول  معاصرهم 

نیما ، اخوان و احمد شاملو توجه خاصی به این شاعر داشته اند . کیمیاگری نظامی در زبان پر از تصویرش درخت خیال شاعران را تا همیشه ثمری دلنشین خواهد بود .


سخن2: اهمیت فرهنگاجتماعی را، در شکلگیری جریانهای ادبی چگونه میبینید؟

همانطور که طی قرون مختلف فرهنگ و حتی نوع گفتار مردم جامعه تغییر می کند این تغییر بر اندیشه و هنر نیز سایه می افکند .در واقع این تغییرات و تجدد ،منادی علم شد و باعث زایش مسیر تازه و روشنی در خلق و دریافت آثار هنری و ادبی گردید 


شکل گیری جریانات مدرن ادبی به بازآفرینی زبان و ادبی دیگرگون در شعر و داستان و نقدمعاصر و پیدایش شکلی دیگر از هنر درعرصه ی ادبیات و هنر ایران گردید  . هر چه فرهنگ یک جامعه بالاتر رود بر جهت دهی مثبت جریان های ادبی و هنری تاثیر بهتری خواهد داشت و این اتفاق مستم داشتن اجتماعی ست که به هنر و فرهنگ ارج نهند و بدانند از طریق هنر وفرهنگ درست می توان به یک تمدن اصیل دست یافت 


 

سخن3: زبان و کارکردهای آن در چه پروسههایی از معرفتشناسی مدرن بازخوانی میشوند؟


معرفت شناسي مدرن بـا شـك در درستی  تعـاليم گذشـته و تغييـر روش

شناسايي، نگاهی نو در انداخته ، و شناخت را بـا عقل استدلالي و روش تجربي و عینی محدود می کند . و به پر رنگ شدن نقش انسان ارج می نهد  به طوریکه انسان ملاك اعتبار هر گونه شناخت محسوب می شود 

حوزه‌ی کار شعر، زبان است. پس شناخت شعر باید با شناخت زبان درک شود. شعر، زبان را هرگز به عنوان کارمایه‌ی موجود به کار نمی‌گیرد، بلکه شعر، وجودزبان را ممکن می‌سازد و خلق می کند . پس باید گوهر زبان از گوهر شعر فهمیده شود.

در معرفت شناسی مدرن با توجه به اصل عقل گرایی و انسانی و دیدن واقعیات، شعر را به سوی عین و واقع گرایی و رسیدن به شهری انسانی سوق می دهد و برخلاف گذشتگان و آثار کلاسیک که آرمان شهر را خدایی می یافتند اکنون در جستجوی انسانی بودن سوق داده می شود تا به باز آفرینی چیزی دست یابد که پیشتر وجود نداشته است. به عنوان نمونه  هایدگر "شعر" را "آفرینش کلامی هستی"، می دانست اما این آفرینش هستی» از دیدگاه او، نه هستی ویژه‌ی شعر که کل هستی به معنای جهان موجود است، و برای این آفرینش و رابطه‌اش با زبان نوعی قداست قائل می‌شود و با استناد به شعر هولدرلین می‌گوید: شعر، نامگذاری ازلی خدایان است. آفرینش هستی به اشاره‌ی خدایان مرتبط است.»

سخن4: هنر سروده را، در اجرا و زبان چگونه میبینید؟  


هر سروده بنا به نوع سرایش آن در زبان نقشی متفاوت در بیان واجرا و متن دارد 

گاهی شعر بازبانی روایی سروده می شود که باز این زبان در بخش های مختلف متفاوت است مثلا شعر لیریک با شعری که بیان حماسی یا فلسفی یا عرفانی و اجتماعی دارد کاملا متفاوت است همچنین گاهی زبان شعر به صورت محاوره ای و بومی اجرا می گردد که باز هم این بیان در نوع خود می تواند باعث ایجاد ارتباط بین مخاطب و سروده گردد  ، برای مثال : شعر گفتار،  درواقع ابزاری ست که به وسیله ی واژه و جمله  موجب ایجاد ارتباط بین جامعه و مردم می شود و یک فرد می تواند اندیشه ها و معانی گوناگونی را که در ذهن دارد به ذهن دیگری منتقل کند. که گاهی خبری ست ، یا پرسشی و امری. در همه ی این موارد تنها یک هدف در میان است که همان ایجاد رابطه میان گوینده و شنونده می باشد.زبان نوشتارنیز، با همه ی تفاوتی که با زبان گفتار دارد، جزئی از زبان گفتاراست ، و تبدیل نشانه های شنیدنی به نشان های دیدنی است .


 البته در سروده های سپید زبان دراجرا بسیار متغییر می گردد و هر سبکی بیان و اجرای خاص خود را دارد مثلا شعر پلاستیک ،شعر حجم ، شعر تصویری و دیداری ، شعر ریاضی و. که هر یک نوع بیان و زبان متفاوت دارند که بنا به کاربرد و چینش کلمات در سروده هر کدام تعریفی خاص را می طلبند   

سخن5: دیدگاه خویش را، دربارهی جهان اندیشههای سرایندگان زیر بگویید:

فردوسی، خیام، عطار، سعدی ، حافظ، و نقشدهی جریانهای روشنگری آنها را، گویا کنید؟

فردوسی  ، خرد  را ریشه ی  همه ی خوبی‌ها می‌دانست  و بر این باور بود که انسان با خرد، نیک و بد را از یکدیگر می‌شناسد و  اینگونه به نیک‌بختی این جهان و رستگاری آن جهان می‌رسد. 

شرح ساده و گاه از ديد امروزي ما خرافي افسانه‎هاي آفرينش و ماجراهاي خدايان و شاهان و پهلوانان كه موضوع ميتولوژي است، در شاهنامه  با مسائل اخلاقي آمیخته است و شيوه‏ ي بيان نيز دربسياری موارد به صورت ديالوگ‎هاي ديالكتيك، گفت و شنودهاي استدلالي، درآمده است و اینگونه جهان بینی اسطوره شناسی  ايران را  اينطور كه در شاهنامه آمده  از جهان بینی اسطوره گانی کشورهای  ديگر جدا مي‎كند، 


 فردوسي در سراسر شاهنامه به آن چه مي‎گويد، اعتقاد دارد و این اعتقاد را به خواننده القا مي‎كند. به گونه ای که به نظر می رسد نوعی صداقت خاص در نوشتارش نهفته است آنچه که فردوسی به آن پرداخت، جدای از جنبهٔ شعری، دانشورانه نیز بود؛ و افسانه ننوشت . فردوسی حقیقتا آموزگار فرهنگ ایران است  

با خواندن شاهنامه ما بیشتر به فرهنگ و آداب و سنن اصیل ایرانی و اسطوره ها و قهرمانان باستان آشنا می گردیم که این اسطوره ها نیز همخوانی هایی با اساطیر یونان و مصر و دیگر اسطوره ها نیز دارد .

یک نمونه کشته شدن " گستهم " به دست همسرش " گردیه" که یکی از ناجوانمردانه ترین قتل های شاهنامه است شبیه قتل "آگاممنون" سردار یونانی به دست همسرش ، گرچه " آگاممنون به دلیل قربانی کردن دخترش به قتل رسید . 

تاثیر شاهنامه ی فردوسی درطول تاریخ بر مردم چنان بود که در زمان مشروطه بسیاری از شاعران وطن پرست و آزادی خواه ، از شعر بر علیه استبداد و وسیله ای برای رواج دادن ایده و تفکرات مدرن استفاده کردند 


خیام 


آنچه جهان بینی خیام را پدید آورد، خصوصیت پرسشگری او بود، خیام ذهنی پویا و خلاق داشت، و با سوالات حیرت انگیز و بی پاسخی  که در شعرهایش مطرح می کند بیهوده گی خرافات و موهوماتی که در آن روزگار جلوه گر بود به سخره و ریشخند می کشد . 

خیام بینش فلسفی عمیق را در شعر و رباعی ریخت ، و به نظر من همین ریشخندی که به دین و هستی و به آفرینش دارد و رگه هایی پوچ انگاری و نهیلیسم در شعرهایش موج می زند ما را به نوعی دیگر اندیشی وا می دارد که این موج فکری به جریان های روشنفکری امروز نیز می رسد و تاثیر گذار بوده است 

 


عطار ، با صفاي باطن و تزکيه ي نفس به پاسداري دل خود مشغول شد تا آنجا که هفت شهر عشق را  و هفت وادي پر خوف و خطر را با اخلاص پیمود . تذکره الاولیا عطار در ایجاز و عمیق بودن مطالب و همچنین سلیس بودن و شیوایی زبان و بیان در نوع خود سرآمد نثر فارسی ست و موجب خود بنیادی تفکر صوفیان و پیوند ارگانیک آن با ذهن ایرانیان در آن روز گار است .این کتاب در کنار کتاب منطق الطیر که به نظم است از معروفترین آثار عطار و همچنین ادبیات فارسی محسوب می شود عطار ما را با جهان عرفان آشنا می کند  و عرفان را به عرصه ي شعر فارسي وارد و با والايي و برجستگي خاصي به کمال نسبي خود نزديک کرده است . عطار حتي راه رسیدن به اوج عرفان را براي مولانا جلال الدين بلخی هموار نمود  که در واقع مولاناخود را وامدار و دنباله رو سنايي و عطار مي دانست . و این امر در مثنوي و غزليات شورانگيز شمس به وضوح روشن است 


سعدی   

آن طور که پژوهش ها نشان داده سعدی  تحت تأثیر آموزه‌های مذهب شافعی و اشعری بوده بنابراین تقدیرگرا است و بیش از آن که تابع اخلاق به‌صورت مطلق و فلسفی آن باشد، مصلحت‌اندیش است. 


سعدی تأثیر انکارناپذیری بر زبان فارسی گذاشته‌ به‌طوری‌که شباهت قابل توجهی بین فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. بسیاری ازضرب‌المثل‌های رایج در زبان فارسی از آثار او پدید آمده و امروز بایداستعمال ضرب المثل در شعر را وامدار سعدی بدانیم  . او بر خلاف بسیاری از نویسندگان هم دوره ی خود یا پیش از خود، ساده‌نویسی و ایجاز را در نوشتن جاری کرد که در آن‌ها نکته‌سنجی ومفاهیم عمیق وحتی طنز آشکار یا پنهان دیده می‌شود.

حافظ

حافظ از سعدی و دیگر شاعران قبل از خود بسیار الهام گرفت اما چنان استادانه سرود که با سروده های پیشینیان خود بکلی فرق داشت .

 مکتب حافظ رندی ست و واژه ی رند بنیادی ترین اصطلاح در شعر و جهان‌بینی حافظ است، شناخت رندیْ شناخت جهان‌بینی، اندیشه و هنر حافظ است که از دید  حافظ، نظامی روشنفکرانه و فلسفی است .  همچنین عشق ورزیدن و رنج کشیدن از نگاه حافظ روش رندان است او با زاهد کاملا در تضاد است 

 انسان‌گرایی رندانه ی حافظ از دیگر وجوه شعری اوست . حافظ باریختن عرفان و فلسفه، طنز ی و اجتماعی  درشعر و همچنین مسائل اجتماعی جاری در شعر  باعث تاثیر جریان های شعری و روشنگری بعد از خود شد 

سخن6: سبکهای سرودهپارسی در تاریخادبیات پر اهمیتاند نگاه خویش را، دربارهی سبکهای خراسانی ، عراقی ، هندی و نو برای خوانندگان ماهنامه بگویید؟  

ادبیات هر کشوراز دو بخش عمده نظم (شعر) و نثر ( نوشته) تشکیل شده است. 


 اولین آثار سروده و نوشته ها ی زبان فارسی قبل از  اسلام به گات ها و سروده هایی که در زمان زرتشت بوده برمی گردد همچنین

 داریوش شاه و شاپور شاه و جاماسب حکیم را می توان در زمره ی  نخستین شاعران ایران نام برد چرا که سروده ها و سخنانی در زمره ی شعر داشته اند اما بعد از ورود اسلام در ناحیه خراسان بزرگ آثاری سروده و  پدیدار شد، به سبک این آثار سبک خراسانی گفته می‌شود که نخستین سبک زبان فارسی است.


از شاعران این دوره می توان به رودکی، فردوسی، منوچهری، فرخی سیستانی، دقیقی  و اشاره کرد.

 دو رکن اصلی و عمده ی سروده های سبک خراسانی  روحیه ی حماسی و اعتقاد به شاد بودن است.  از دیدگاه زبانی و بیانی  زبان شعرهای این سبک ، ساده و روان و دور از هرگونه ایهام و ابهام است . و به لحاظ هنری تصویر و تشبیه در سروده ها زیاد دیده می شود 

بر اساس بنیان اندیشگانی  ، 

جنبه عقلانی بر جنبه احساسی و اغراق چیره است. نکات اخلاقی و پند و اندرز نیز در این دوره به شعر تزریق شده است 


سروده های سبک خراسانی واقع گراو طبیعت گراست و شاعر هر چه را که می‌بیند از اوضاع دربار تا محیط زندگی، جنگ، لشکرکشی‌ها، پیروزی‌ها و را در شعر خود به صورت حکمت موعظه ، حماسه و مرثیه ، غنا و داستان سرایی  بازتاب می دهد گرچه موضوع اصلی شعرهای این دوره مدح و سپس وصف می و معشوق است که بیشتر به صورت قصیده می سرودند چرا که قالب رایج این دوره بوده  اما در قالب غزل، مثنوی و رباعی هم شعر سروده می شده .

سبک عراقی 


اوایل قرن هفتم پس از حمله وحشیانه مغول ادیبان زیادی کشته شدند یا به هند و آسیای صغیر گریختند و مراکز فرهنگی از خراسان به عراق منتقل شد. 

سبک عراقی در قرن های هفتم ، هشتم و نهم ، شکل گرفت .از نظر تاریخی به دوره مغول، ایلخانان و تیموری برمی گردد .

عرفان و غزل دو مختصه مهم سبک عراقی است. 

ادبیات این دوره ادبیاتی درون گرا، عشق گرا و سورئالیستی است.

به لحاظ زبانی و هنری همان چهارچوب زبان سبک خراسانی است اما از منظر خواننده امروزی واژه ها قابل درک‌تر هستند، کلمات فارسی قدیم کم شده و به جای آن کلمات عربی در شعرها بکار گرفته شده 


و در ساحت اندیشگانی سروده ها و غزلیات  از شرع و پند و اندرز دور شده است واگر شعری عرفانی باشد مطالب مهم عرفانی چون وحدت وجود، مساله تجلی و ظهور، ستایش بی خودی و بی خردی و. در غزلیات جایگزین شده است گرچه از قرن ششم عرفان و مطالب شرعی و اخلاقی وارد شعر شده بود از جمله شاعرانی که از این مطالب در شعر استفاده می‌کردند می‌توان به سنایی، نظامی و خاقانی اشاره کرد

 واز مهم‌ترین شاعران این دوره می‌توان به  سنایی، نظامی، عطار، مولانا، سعدی و حافظ اشاره کرد.


سبک هندی 

عده ای بر آن اند که آغاز سبک هندی از قرن نهم هجری به‌ بعد می باشد و ظهور این سبک با شاعری به نام بابا فغانی که تلاش وافری در این مورد داشته صورت گردیده گرچه علت اصلی  آن رفتن گروهی از شاعران به هند و  استقبال دربار ادب دوست هند از شاعران پارسی ست ، به دلیل تأثیر زبان و فرهنگ هندی و دیگر عوامل محیط، سبک هندی پدیدار شد . که تقریبا تا قرن سیزدهم هجری ادامه داشت  البته این سبک را سبک اصفهانی نیز نامیده‌اند. 

 اگر بخواهیم دقیق تر به شکل گیری این سبک بپردازیم ، سبک هندی از رودکی شروع می‌شود چرا که کنایات و تشبیهات ظریفی در آثار رودکی می بینیم که بی شباهت به این سبک نیست گرچه بعضی نقطه آغاز آن را از زمان خاقانی می‌دانند. اما بسامد این سبک در سروده‌های رودکی و خاقانی  پایین است. 


 ویژگی‌های این سبک به لحاظ هنری و ادبی و اندیشگانی،  ایهام ،تعبیرات و تشبیهات و کنایات ، ترکیبات و معانی پیچیده و دشوارذهن و زبان ، خیال‌پردازی و اغراق شاعرانه ؛به کار بردن کلمات محاوره ای و بازاری در شعر؛بیان احوال شخصی و احساسات را می‌توان نام برد.


از شاعران این دوره می توان به طالب آملی ، کلیم کاشانی ،نظیری نیشابوری ، عرفی شیرازی ،عبدالقادر بیدل، دهلوی ،صائب تبریزی و اشاره کرد.

شعر نو

 شاعران تا زمان مشروطه بر اساس اوزان عروضی شعر می سرودند که اکثر این سروده ها بر اساس ذهن و زبان شاعران پیشین بود  .اما از دوره ی مشروطه به تدریج احساسات و تجربیات شخصی وارد شعر شد که نیما آغاز گر تجربیات نوین شعری بود . گرچهشمس کسمایی، تقی رفعت، ابوالقاسم لاهوتی، جعفر ای و میرزاده عشقی ، از پیشگامان شعر نو بودند که تأثیر و میزان نوآوری در شعر هر کدام متفاوت بود اما درکل این نیما بود که جهان بینی عمیق و صورت‌شناسی نوین درشعر ارائه کرد.که قالب و محتوای آن بسیار متفاوت با شعر کلاسیک بود و موجب پیدایش جریان های شعری متفاوتی شد. بعضی از این جریانات بر اساس فرم و قالب شکل گرفته اند و بعضی براساس محتوایی نوین . 

به عنوان مثال جریان شعر رمانتیک ، شعر حماسی ، شعر سپیدیا منثور شعر چریکی ، شعر پلاستیک ، شعر ریاضی ، شعر اشراقی ، شعر نه ، شعر خواندیدنی ، شعر حجم و شعر حرکت ، شعر پسانیمایی و. . اکثر این جریانات ادبی موضوع تاویل پذیری ،چند وجهی و چند معنایی  و همچنین اعتقاد به مرگ مولف درشعر راپذیرفته اند  . اما گاهی پرداختن افراطی به صورت شعر و شکستن معنا موجب انحطاط شعر و عدم جذب مخاطب گردیده است ، گرچه شاعر می تواند باساختاری منسجم وبا بازیهای زبانی وبیانی و با به پرواز درآوردن مرغ خیال و ریختن اندیشه در متن شعر در مواجهه با واقعیات اجتماع چنان بسراید که ده ها تاویل از آن سروده برآید تا به ژرفای شعر شاعر آفرین ها گفت . 

 

سخن7: اهمیت انقلاب ادبی نیما را، در چه رویکردهایی میبینید؟


انقلاب مشروطه جهان تازه‌ای به روی شاعران ایران گشود تا به تماشای چهره ی  بیرونی و درونی شعر جهان بنشینند و شعر فارسی، شکل جهانی به خود گیرد. شعر ایران توسط علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج از هر جهت، ظاهری یا محتوایی، زبان و بیان، تخیل، عاطفه، تصویر، فرم درونی و بیرونی و.، با شعر اروپا (بویژه شعر فرانسه) منطبق شد و شکل جهانی پیدا کرد. 

 نیما با تغییر قالب و محتوا، شعر را به سوی جهانی شدن سوق داد،   این انقلاب ادبی از سوی نیما و شکل گرفتن شعر نیمایی باعث پدیدار شدن شعر سپید توسط شاملو که از شاگردان نیما بود گردید که  جریان‌های شعری متعددی در کشور شکل گرفت  گرچه در  آنها ردپای شعر اروپایی و هم قدم شدن با شعر جهانی دیده می شود . از جمله این جریان‌ها ، : جریان شعر سپید، موج نو، شعرحجم، موج ناب، شعر کانکریت، شعر چریکی، شعر ریاضی، شعر اشراق، شعر گفتار، شعر مفهومی، شعر زبانی و شعر پست‌مدرن (پسانیمایی).و. می توان نام برد .


 ادبیات نیمایی نوع نگاه ذهنی یا سوبژکتیو را عینی یا ابژکتیو کرد، یعنی اگر در قدیم  مولانا می گفت 

بنفشه در رکوع آمد چو سنبل در خشوع آمد. چو نرگس چشمکش می‌زد که وقت اعتبار آمد. 

و یا حافظ می گفت :


بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود


 شاعربه صورت ذهنی جهان پیرامون خود را تعبیرگری»می کرد و درواقع در جهان دست می برد تا ذهنیت خود را حاکم کند.

نیما مانند پیامبر ، که می گفت خدابه من قدرتی بده تا اشیا را آنچنان ببینم که هست، تلاشش شناخت عینی جهان بود . از نوع نگاه تعبیرگر ، ما فقط می توانیم به شطحیات ناب و زیبا برسیم .

مثل وقتی کعبه به پیشواز رابعه می رود،که حیرت انگیزو زیباست، اما بااین نگاه نمی توان فضا پیما ساخت.

 

بخشدوم بررسی دفتر سروده ثانیههای گیج

تهران / نشرلیان / چاپ اول1392 / دوم 1394 / سوم  1395


سخن1: دفتر ثاینههای گیج دفترکوتهسراییها و تجربهنگاریهای شماست درگامنخست به راه دفتر خوانی شما درباره تاریخچه سروده کوتاه و اهمیت آن ی سخن کنید؟ 

خاستگاه شعر کوتاه به وضوح مشخص نیست بعضی خاستگاه آن را از یونان می دانند و بعضی به هند وچین  و بعضی به هایکو در ژاپن نسبت می دهند   در ایران نیز می توان به شبه سروده هایی در گات ها و خسروانی ها اشاره داشت  و پس از اسلام به دوبیتی های بابا طاهر و رباعیات  خیام اشاره داشت که چه در ساحت اندیشگانی و چه در ساحت هنری و ادبی عمیق بیان گردیده است  

ویژگی شعر  کوتاه، ایجاز و اختصار در بستر آنِ شاعرانه است .شعر کوتاه عکسی از لحظه است که در نهایت ایجاز شکل می گیرد . بکار گیری واژه گان در شکل گیری یک سروده بسیار مهم است ومی تواند در بیان مفاهیم عمیق و والا موفق باشد      

  در واقع هنر شاعر و یا نویسنده در این است که حرف و اندیشه ای را با عمق دادن به واژه و در نهایت ایجاز و ایهام بیان نماید. 


سخن2: درسروده کوتاه مضمون در اجرا به خاصیت درونمتنی میرسد و ایجاز در زبان شیوه شکلگیری جریان متکثر مفهومها که شما در کوتهسراییها کارکرد ایجاز را، با یک دیالتیک تنهایی در بیان پیش بردهاید درباره ایجاز و اهمیت آن در سروده کوتاه توضیح دهید؟


ایجاز مهمترین عنصر در شعر کوتاه ست که با حذف کلمات و ضمایر زائد صورت می گیرد  . در شعر کوتاه مهمترین حرف را ایجاز می زند که باید به جا ودرست بکار گرفت تا به شعر خدشه ای وارد نگردد به این معنی که با ایجاز به جا شعر کوتاه را آن گونه سرود که دیگر نتوان کلمه ای را جابجا و یا حذف کرد .

سخن3: در سروده (2) هشدار یادآوری در حافظه جمعی بارز میشود :یادت باشد / پرنده هم که باشیم / یک روز / آسمان تمام می شود / ص (8) این واضح شدن پیام در هشدار اهمیتگویایی در جریانشناسی ذهن دارد و هرچند این 4 سطر سه فعل دارند ولی گزاره در شکلگیری معنا کارکردی چند تصویری پیدا میکند و درنگوار ذهنیتبخشی دارد. در اینباره بیشتر بگویید؟


گاهی در یک سروده ابژه و تصویر در صور خیال به صورت سوبژه و معنایی ذهنی بدل می گردد سوبژه و ابژه در این شعر نه تنها دخیل اند بلکه ابژه به واقعیتی انکار ناپذیر می رسد که در واقع تصویر در هشداری ملموس این حرف را می زند .

در این کوتاه سروده ، تقطیع کلمات و چینش آنها در سطر باعث زایش تصویر و درنهایت اندیشه ای ملموس می شود که فکر می کنم در این باره نباید بیشتر  توضیحی دهم و نقد و تاویل این سروده را بر عهده ی خواننده بگذارم .

سخن4: منِ راوی در این دفتر به تکرار روایتهای متکثر میرسد ( بزرگ نمیشدم / میخواهم که نباشم ./ نوری نمیبینم ./ این منِ متکثر توی جهان چند مفهومی را، در صورخیال به دیالتیکی مفاهیمی کشاندهاید که خود شکلگیری منِ اجتماعی . درباره این رویکرد بیشتر سخن کنید؟


من های متکثر در صور خیال گاهی به من جمعی می رسند ، منی که می تواند صدای من های دیگر باشد و نوعی ما شدن و ما بودن گاهی یک حرف و یک شعر و نوشته می تواند حرف خود ما باشد و پردازش این خیال وقتی به مفهوم می رسد می تواند جهت گیری و رویکردی اجتماعی به خود گیرد درد اجتماع را درد خود دانستن و من راوی را نوعی جهان شمول بیان کردن که به من جمعی و ما بودگی برسد که در این صورت به روایت های متکثر می رسد  


سخن5: دایره واژگانی این دفتر با بسامد واژههای من، تو، سایه، دست، ستاره، خاک، روز، نشان از دیالتیک تنهایی سراینده دارد این کارکرد را، چگونه پس از چند سال ارزیابی میکنید؟


سرایش شعر به جهان بینی شاعر پیرامون محیط و نگاه شاعر به این محیط و زیستنش به این نگرش برمی گردد . اکثر سروده های دفتر شعر "ثانیه های گیج  " به سالهای 80 تا 87 بر می گردد و طبیعتا با توجه به درنظر گرفتن سن و شرایط آن روزها اکثر سروده ها از یک دیالکتیک تنهایی خاصی برخوردارند که من فکر می کنم این تنهایی  نه تنها به من شخصی که به من جمعی و ما شدگی بر می گردد . به روز مرگی آدم ها و هست و نیست . به طبیعت و مرگ که همیشه گریبان آدمی را گرفته است  


سخن6: کاریکلماتور نگاهی در متنشناسیاش که داشته باشیم ما بین سروده که گزارهخیز است و طنز که نمایش کلامهای تعلیقی است. یک اتفاق مبارک است. که در سرودههای این دفتر چندجا به کارهایی میرسیم که سروده نیستند و نزدیک به کاریکلماتور هستند. ( دید / دوید / رسید / ندید. ص 38) یا ( هر روز تو می آیی / هر روز ما می رویم . ص 21)  این کارکرد را، چگونه توجیح میکنید؟

دید

دوید

رسید

ندید

این سروده را نمی توان گفت به کاریکلماتور نزدیک است ، البته شاید در بطن زندگی هر نوع سرابی میتواند نوعی طنز، پوچی و خنده را بعد از گذشت زمان یاد آور شود اما من این سروده ی کوتاه را که با چهار فعل و صرفا ابژکتیو شکل گرفته را کاریکلماتور نمی دانم ، که تمام درد زندگی بشری در همین خلاصه می شود و میتوان گفت حتی کوتاهترین داستان زندگی بشر هم می تواند باشد اما به این دلیل شعر است که با یک فعل ایستا و یک ی شروع و سه فعل بعد به موازات هم و بایک وزن و در واقع قافیه می آیند که بدون هیچ توضیحی و در نهایت ایجاز تصویر سراب به صورت ذهنی  برای خواننده پدیدار می شود . 


در مورد سروده ی دوم 


هر روز

تومی آیی

هر روز

ما می رویم 


 

باز به پرسش شما اعتقادی ندارم گرچه نظر شما محترم است و از هر نوشته ای می توان برداشت های متفاوتی داشت که هرگونه نیز بر من مبارک است  .

من به بی زمانی درشعر معتقدم چرا که از این طریق، دید مخاطب نسبت به سروده فراتر می رود و دیگر شعر در زمان یامکان یا شخص خاصی نمی گنجد و بی آنکه شاعر بخواهد چند معنایی در سروده پدیدار می شود. 


 


بخشسوم بررسی دفتر سروده آدم از کدام فصل به زمین افتاد

کرج / نشر شانی / 1395


سخن1: این دفتر شامل 51 سروده کوتاه است. که نسبت به دفتر پیشین ویژگیهای بارزتری در زبان و اجرا دارد و زاویهدید این دفتر پختهتر  میشود و میتوان گفت شناسنامهدار است. درباره این دفتر نسبت به تاریخ گردآوری چاپ آن ی سخن کنید؟ 


شعرهای  این دفتر تقریبا بین سالهای 89 تا93 سروده شده ، گرچه به نظر من هر فردی باگذر زمان پخته تر می شود و دیدگاهش نسبت به محیط و پیرامون آن تغییر می کند که این موضوع در امر زبان و سروده نیز اتفاق می افتد . و احتمال دارد اجراهای متفاوتی در بستر زبان شعری صورت گیرد که این موارد به سطح اندیشه و جهان بینی شاعر پیرامون محیط و همچنین دایره ی مطالعاتی اش بر می گردد


سخن2: در امر واقع به گزارهشناسی متن شیوههای چندگانگی زبان به اجرا و لحن را، میشود در چگونگی پرداختهای اصولی این دفتر دید که سراینده با رویکردی به جامعهشناسی متن تعلیق و سپیدخوانیها را، در بعد نشانهشناسی پیش میبرد مانند ( شلیک واژه همیشه آتش شب را / شعله ور می کند .ص 8 ) در اینباره بیشتر سخن کنید؟

نشانه شناسی در واقع به نقش نشانه ها در زندگی جامعه می پردازد و این دانش بخشی از روان شناسی اجتماعی عمومی است  . وقتی در جامعه مجالی برای صریح گویی نباشد لاجرم شاعر و نویسنده باید از یک سری نمادها و نشانه ها صحبت کند که این امر باعث می شود هر خواننده و مخاطبی بنا به فراخور ذهنیت خود برداشتی متفاوت از متن داشته باشد و به نظر من درادبیات و شعر با بکار گیری استعاره ، نماد و نشانه ها می توان در پیشبرد متن موثر بود چرا که باعث چند وجهی شدن مطلب و چندگانگی شدن زبان در اجرا و اندیشه و برداشتها ی گوناگون می گردد .

سخن3: اهمیت رنج آلود زن در تاملاتی پیوسته به جریانشناسی درکحضوری تازه در بازخوانی ناملایماتی جامعه زن ستیز رویکردی میشود در سروده () که اهمیت مضمون، تصویر و درون مایه را، در یک دیالتیک تاریخ مذکر بخوانیم: زن / عبارتی سیاه پوش / تن / کلمه ای غائب / نمی روید کلمه ای / از دهان هویت /  نام / در سوگ ننگ خود نشسته ( ص 24 )این شورش مردخیز را، در سروده ( 22 ) هم به اعتراض و تعلیق میبینیم. جامعهشناسی ایننگاه را، چگونه باید شناخت؟


فرهنگ گذشته ی ایران فرهنگی مرد سالار بوده و اگر زن ایرانی فقط به همین فرهنگ گذشته تکیه کند ، چهره ای مردانه پیدا خواهد کرد ، نه نه. برای درک و شناخت آنچه بر ن ایران رفته هر چه بگوییم کم است . 

مهمترین علت این مسئله ساختار سنتی جامعه  ما بوده است که عرصه ی تجربه ورزی را بر ن در قیاس با مردان 

بسیار تنگ می گرفته است و در جامعه ای که آزادی انسان ها به شدت محدود و به این ترتیب جرات یا فرصت تجربه های تازه از آن ها سلب می شود کمتر می توان شاهد پدید آمدن آثار و خلق روایت های بزرگ بود و اینگونه است که زن در  جوامع جهان سوم عبارتی سیاه پوش و کلمه ای غائب می شود 

سخن4: سرودهها از من راوی به مابودگی میرسند وروایتها شیوههای چندگانهای از جهانهای معنای این دفتر درباره چنین رویکردی به مااندیشی توضیحاتی بدهید؟ 

به نظرم ، ما اندیشی بخش جدا نشدنی از من وجودی ست ، منی که در بی زمانی و بی مکانی به ما بودگی می رسد ، مایی که جمع متکثر من هاست ، در واقع من هنگام نوشتن طوری ضمائر را بکار می برم که من های متن به ما بودگی برسند به نوعی درک جمعی در نوع وجودی ، تنهایی  ، هستی و نیستی آدمی .

بخشچهارم بررسی دفتر سروده زنیمیان دو تاریکی 

تهران / نشرمروارید / 1397


سخن1: بینش اجتماعی این دفتر بارز است به گفتوگوی انسان با جامعه که نشانه شناسیهای ویژهای در متنها نهفته است.  مانند سروده ( 2 ): ای فکر جزام گرفته / کلاف سردرگمات را / به گور که می سپاری / که در باور علفهای هرز / به سرزمین مغزهای مرده / سلام می دهی / برگرد/برگرد/ دیگر / نه ایوبی مانده / و نه گیسوی زنی / تا صدای شیون تمام ن جهان باشد.( ص 9 و 10 )


هر شاعر به وسیله ی نماد و نشانه هایی که در متن می ریزد به یک سری مسائل و ویژگی های اجتماعی و یا حتی عقیدتی یا ی اشاره دارد که اگر بخواهد صریح بیان کند شاید نه تنها به ضرر خودش باشد بلکه به متن و سروده اش آسیب رساند ما ازنمادها، نشانه ها و اسطوره ها برای ایهام بیشتر در شعر استفاده می کنیم که خواننده از هر طیفی بنا به دریافت خود از سروده برداشتی متفاوت داشته باشد ما در اجتماعی یخ زده و سر خورده آمیخته با فقر و درد و تبعیض های اجتماعی زندگی می کنیم که برای یک هنرمند شناخت و درک این دردها و بازتاب آن در هنرش باید مهم باشد ، حال این دردها و نشانه ها می تواند علف های هرز باشند یا بی تابی و مسخ افراد یا گیسو بریدن زن  یا زنی گیس بریده .


  

سخن2: اندیشه فلسفی در سروده ( 4 ) با گروتسک اجتماعی ی شیوه روایتی را، پیش میکشد که از نگاه بودلر تا نیچه به بتشکنی میرسد: در تو / شعر از بودلر عکس میگرفت / و واژه / از وهم نیچه بالا میرفت / . و بتها تبر به دست خود را میشکنند. ( ص 13 و 14 ) که میبینیم در اواندیشی شما به مخاطب تو ذهنیت غنایی ویژهای را، به پردازش میخوانیم درباره این بینش و ذهنیت بیشتر بگویید؟  

گاهی روایت یک اتفاق  در جامعه و روایت " او " وار چنان گریبان احساس و اندیشه را می گیرد که در پردازش ، اثر به تو یا منی جمعی می رسد . منی که در وجود مخاطب به تو ختم شود . سرودن یک اتفاق گاهی از اجتماع شروع می شود اما در نهایت به موضوعی ختم می گردد که برای تک تک افراد به نوعی یادآور خاطره ای باشد و من در این شعر کلا با واژگونی اسطوره ی ابراهیم در ابتدا و نمایاندن  بعضی عناصر و نشانه ها در شعر بودلر و وهم نیچه و جنونی که گریبانش را گرفت و نهایتا دردی جمعی که در زندگی بیشتر هنرمندان دیده می شود کسی را مد نظر دارم که دیگر این جهان را نمی خواهد 


 

سخن3: بینش اساطیری در سروده ( 9 ) خاستگاهی میان لفظی با ایزدی به نام ( اِ آ ) که( اِ آ )در یک درنگزبانی ما بین ضمن و خیال به باوری تازه میرسد بازخوانی چنین پروندهای را چگونه ازریابی میکنید؟


دنیای شعر دنیای خیال است و باور ،   دنیایی که کلمات آن را با بال های جادویی خیال به پرواز در می آورند . حال اگر هنر شاعر در سروده هایش نوعی آشنا زدایی باشد که  به باوری تازه برسد و در ذهن خواننده نیز این موضوع ایجاد شود می توان گفت  شعر در بستر زایش های فکری و برداشت های  متعددی از سوی مخاطب قرار می گیرد که در واقع زبان شعر این بستر را فراهم می کند .


سخن4: در دردهای ملی به جامعهشناسیتاریخی سروده ( 13 ) گزارههای پیدرپی در ارزیابی تصورات حاجی فیروز با بهار فیروزهایی دارد که به مصابه ابزاری برای روششناسی فرهنگ پراهمیت است. درباره این رویکرد سخن کنید؟


گاهی باید از نمادها برای شناخت فرهنگ ، رسم و رسوم و باوری دور که در گذر زمان کم رنگ شده و فقط نامی از آن مانده استفاده کرد و ریختن آن در متن مستم شناخت اجتماع و باورهایی ست که گرچه کم رنگ اما هنوز جاریست و با بینشی فلسفی ، اجتماعی ، گزاره هایی را به تصویر کشیم که هم باور و فرهنگ گذشتگان را در آن ریخته باشیم و هم گذر از گذار درد ها  و زندگی


سخن5: در سروده ( 33 ) اهمیت منشای فلسفی را، در زبان به کارکردی بینامتنیت میبینیم این رویکرد را، چگونه در شناخت اندیشههای اسپینوزا /  دکارت / تا افلاطون میشود به بازخوانی فرهنگ خودمان برد در اینباره سخن کنید؟


گاهی یک اندیشه سنتز تفکرات دیگران است که در متن جاری می شود و می تواند ذهن را به هزار توی سوال دعوت کند .

 به نظر من شاعر هیچگاه نباید در مورد اندیشه و کلماتی که در شعر ریخته سخنی بگوید چرا که تاویل پذیری متن و اثر از بین می رود .


سخن6: سروده ( 45 ) سرودهای با بینش اجتماعی است. این رویکرد را چگونه به بازخورد اندیشه میبرید؟


همانطور که قبلا گفتم هنگام سرودن یک شعر اگر بتوایم موضوعی اجتماعی را با اندیشه در متن جاری سازیم که هر خواننده بنا به فراخور بینش خود برداشت های متفاوتی از آن داشته باشد و متن را درجهت تک بعدی و سطحی شدن نرانیم تا سمت و سوهایی متفاوت داشته باشد در این صورت این بینش می تواند ، فلسفی عرفانی ، اجتماعی یا حتی منی شخصی باشد و این رویکرد می تواند خواننده را از هر طیفی به تفکر و تامل نسبت به سروده وادارد . گرچه ما هرگز نباید آن شاعرانه را فراموش کنیم که به نظر من  زمانی که مطالعه ی خوب داشته باشیم این آن شاعرانه نیز در ضمیر ناخودآگاه شاعر صیقل می یابد و شاعر با گذشت زمان و دریافت از محیط زندگی ی پیرامون خود به نوعی دیگر اندیشی نیز می رسد که  سبب سرایشی بهتر میگردد.

 

نگاه هوشنگ چالنگی به کتاب شعر " زنی میان دو تاریکی " سروده فرناز جعفرزادگان

نقدی از پرویز حسینی بر کتاب شعر " زنی میان دو تاریکی " سروده فرناز جعفرزادگان

نقدی از فرناز جعفرزادگان بر کتاب شعر " عهد نسیم " سروده وحید داور

شعر ,، ,سروده ,زبان ,ی ,های ,که در ,می شود ,در شعر ,در این ,در سروده ,جامعه شناسی ادبیات،

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یک فنجان عشق گرم alisameti1362