محل تبلیغات شما
فردیت با شرمی شرقی

نقدی بر آدم از کدام فصل به زمین افتاد» دومین مجموعه شعر فرناز جعفرزادگان


عبداله رئیسی


دفتر شعر آدم از کدام فصل به زمین افتاد» دومین کتاب شعر فرناز جعفرزادگان است که دربردارنده 51 شعر از این شاعر شیرازی است. کتاب اول وی با نام ثانیه های گیج» در سال 92 توسط نشر لیان چاپ شد و این مجموعه دومین کتاب اوست که توسط نشر شانی منتشر شده است. شعرهای کتاب اول جعفرزادگان ساده، کوتاه و توصیفی  هستند و عمدتا در فضایی ذهنی سروده شده و مخاطبی عام دارند. در حالی که در دومین مجموعه با شاعری مواجهیم که در کنار محتوا، دغدغه ی فرم و زبان نیز دارد و به جذب و راضی نگهداشتن مخاطب حرفه ای می اندیشد.


گوش‌ها/ دو سوال چسبیده به صورت فکر/ که از علامتها فراری‌اند/ :این همه سوال/ از کدام انگشت اشاره ریخت/ که هیچ صدایی/ از خدایان برنخاست (ص )

در کتاب آدم از کدام فصل به زمین افتاد» با شاعری مواجهیم که به کلمه و زبان، حساسیت شاعرانه نشان می‌دهد و هر چند بصورت جدی از هنجارهای زبانی و دستوری عدول نکرده و نُرمهای رایج را در هم نشکسته، اما از طریق دو محور همنشینی و جانشینی توانسته از قراردادهای کلیشه‌ی زبانی فراتر برود و کلمات را در نقشی جدید و عمدتا تصویری قرار دهد.

تلفیق متعادل ذهنیت و عینیت از جمله ویژگیهای این مجموعه است و ایجاد توازن منطقی بین فرم و محتوا نشان دهنده ی هوشمندی جعفرزادگان می‌باشد، و به همین دلیل نیز هر کدام از این دو عنصر، بطور پیوسته از سوی دیگری تقویت و پشتیبانی می‌شود.

اگر چه در بیشتر شعرهای مجموعه‌ی ثانیه های گیج»، شاعر می‌کوشد با مخاطب حرف بزند و برداشت ذهنی خود را به مخاطب منتقل و گاه القا کند، اما در این کتاب، جعفرزادگان به جای حرف زدن، عمدتا نمایش می‌دهد، و به جای مستقیم‌گویی، به زبان فرصت تأویل داده است، و فراتر از این، در اکثر شعرها در نقش راوی پرسشگر ظاهر می‌شود؛ تا اینکه بخواهد موضوع و مفهومی را صریح و رُک بیان کند. و این لحن پرسشگرانه را حتی از نام کتاب نیز می‌توان دریافت؛ چرا که این پرسش، که آدم از کدام فصل به زمین افتاد، پرسشی ابدی، فرازمینی و حتی فرازمانی است که قابلیت تامل و مکث دارد.

برخاست خدا/ راستی/ آدم/ ازکدام فصل/ به زمین افتاد؟ (ص 7)

دغدغه‌ی شاعر در این کتاب، دغدغه‌یی بزرگ و انسانی است، و در بیشتر شعرهای این مجموعه، از یکسو شاهد پیوند جهان و انسان و از دیگر سو ناظر آشتی طبیعت و شهریت هستیم. به عبارتی دیگر، ذهن جعفرزادگان به شکلی خلاقانه، عناصری چون ویترین و خیابان، عروسک و درختان، اتوبان و عابران، سکانس و سریال، پرنده و آسمان و آفتاب و ستاره را به هم گره زده و به هر کدام از آنها نقشی فراتر از نقش معمولی در جهان بیرونی و واقعیت واگذار کرده است.

شعرهای شماره 6 و 7 و 8 و 12 و 14 از

جمله شعرهایی است که ویژگیها و مختصات اصلی کتاب دوم جعفرزادگان در آن وجود دارد، ضمن اینکه تخیل ناب، تصویرسازی امروزی و ایجاد فضاهای پارادوکس و زیبا نیز از جمله ویژگیهای این دسته از شعرهای وی می‌باشد.

ویترین ها/ مانکن ها/ خیابان را فریاد می زنند/ حتی/ عروسک ها هم خسته اند/ از رفت/ از نخ نما شدن آمد (ص 20)


ماندن /هق هق سریالی /که سانسور می کند /خود را /سکانس های آمد/سکانس های لبخند/سکانس های شب بخیر/و چقدر با تکرار /  می گذرم /  از خیابان  (ص، 12)


بدون شک، عبارات و واژه ها در این شعرها، دقیق و متناسب با فضای درونی هر شعر بکار گرفته شده و هر کدام از این تعابیر در کنار سایر عبارات، به تأویلی شاعرانه تن داده‌اند.

جعفرزادگان در این مجموعه، نشان داده که شاعری غریزی و ذاتی است و با تکلف و تصنع رایج در بخشی از شعر امروز میانه‌ای ندارد. گر چه او فردیت مدرن و حس نه‌ی خود را پشت شرمی شرقی پنهان کرده، اما لحن شعرهای او بافتی نه دارد و برای مخاطبی که با کارکردهای آوایی و جنسیتی زبان آشنا باشد، لحن نه‌ی راوی شعرها قابل تشخیص است. ضمن اینکه فردیتی که در شعر جعفرزادگان وجود دارد، با فردیت افراطی بخشی از شعر آوانگارد معاصر که فردیت را معادل هنجارشکنی و گریز از قواعد اجتماعی می‌داند، تفاوت دارد. چرا که فردیت در شعر جعفرزادگان، به مثابه بازنمایی بخشی از هویت نه و بویژه هویت شهری اوست که در فضایی نرم، لحنی عاطفی و تصاویری عینی به روایت درآمده است.

زن/ عبارتی سیاهپوش/ تن/ کلمه‌ای غایب/ نمی‌روید کلمه‌ای.(ص 24)

و یا در این شعر:

زنی/ بخت خود را/ آگهی کرده/ جار می‌زند/ میان این همه هنجار خیابان‌های هیز/ :آقایان/ خداحافظ/ دیگر دستان شما/ سقفی نمی‌شود/ تا گره‌ای کور را/ از روسری باز کند (ص 28)

در شعرهای جعفرزادگان دایم با طرحی از تردید روبرو هستیم. تردیدی که آرام و تلخ حرکت می‌کند و شبکه‌ی تصویری شعر را به هم متصل می‌سازد. این تردیدِ تلخ، گاه زخم خیابان است که بر دوش عابر افتاده، گاه هق هق سریالی است که سانسور می‌کند، گاهی


امضایی که طناب دار می‌شود، گاهی روزی که ساده به دیوار قاب می‌شود، گاهی نشانی از خستگی خیابان و ویترین و عروسک با خود دارد، گاهی نامی که در سوگ ننگ خود نشسته، گاه دادگاهی است که داد می‌زند، گاه راهرویی که به هزار راه می‌رسد، گاهی دستهای قضاوت است که بالاست، و گاه دندانهای وجدان که تو را می‌جوند.

زخم خیابان/ همیشه/ بر دوش عابری است/ که عریانی درخت/ و پرواز کلاغ را/ می داند (ص 9)

به هر روی، مضامین اجتماعی در شعرهای این کتاب از اهمیت بالایی برخوردارند و بر اساس شواهد و مصداقهای شعری، عبارات و واژه های اجتماعی بسامد بالایی را در این کتاب به خود اختصاص داده‌اند؛ و واضح است که شاعر، درون مایه‌هایی را دستمایه سرایش خویش قرار داده که تراژیک و تلخ و نزدیک به کنش اعتراضی اجتماعی باشند.

در مواردی نیز جعفرزادگان کوشیده از طریق برخی بازی‌های زبانی و دوگانه‌سازی واژه‌هایی مثل رهایی و ره آیی، تن ها و تنها، نزدیکی و نزد یکی، و یا تکرار برخی عبارات کلیدی به فرایند زیبایی شناسی شعر و همچنین گسترش کارکرد تأویلی معناها کمک کند، که به نظر می‌رسد در این زمینه مقداری کلیشه عمل نموده و موفق نبوده است. در این زمینه شعرهای شماره 11 و 21 و 51 نمونه‌های کاملی از تلاشهای جعفرزادگان برای رفتار متفاوت با کلمات برای ایجاد دگردیسی در معناست.

نزدیکی/ نزد یکی/ یکی نزد/ نزدیکی/ تو نزدیک می شوی/ یکی نزدیکتر (ص 60)

از دیگر عناصر برجسته در شعر جعفرزادگان بيان دراماتيك فضاهاست؛ بیانی که با تصویرسازی طبیعی در پي هويت گمشده‌ی انسان امروز است. تلاش وی برای برجسته‌سازی فضاها عمدتاً موفق است؛ و در این مسیر، از هر نوع پراكنده نویسی تاريخی و تلمیحی نیز مي‌گريزد. البته عدم ورود به دریافتهای تاریخی و تلمیحی در شعر، گاه باعث تنبلی زبان شعر او شده و فضایی یکنواخت را به شعرها داده است؛ اما ذهنیت سوررئالیستی وی، همواره مانع از آن شده که شعرها تا سطح گزارشی عادی تقلیل یابند؛ چرا که مخاطب این اشعار همواره با تخیّل در زبان و آشنایی‌زدایی در تصویر روبروست.

شعر جعفرزادگان را نمی‌توان شعری روایی دانست، چرا که به دیالوگهای درون متنی، وجوه نمایشی در زبان و بکارگیری عناصر داستانی در شعر علاقه ای نشان نمی‌دهد و تا این مرحله، از گزاره‌های شعر دو سه دهه اخیر در زمینه روایت، دگردیسی فرم و برخی گسست‌های مفهومی و زبانی استقبال نکرده است. او شاعرانگی را به شعریت ترجیح داده و می‌کوشد شعرهایش طول و عرض مشخصی داشته باشند. جزیی نگريي‌های او منحصر به زبان آرام و ذهنیت ساختمند اوست و به همین علت هم از ارجاع شعر به بیرون از خود پرهیز می‌کند.

تضاد و تناقضی که در شعر اوست، بیش از آنکه تکنیک صرف باشد، محصول سبک فکری و نتیجه روش زندگی انسان مدرن معاصر است؛ که وی تلاش دارد آن را از طریق شعر بازسرایی کند؛ انسانی که دایم بین دالها و مدلولهای متنوع و متکثر در نوسان و حرکت و انتخاب است. در شعرهای جعفرزادگان کمتر شتابزدگي می‌بینیم؛ در همه‌ی شعرها لحن و صداها نزدیک به هم و یکدست هستند، و موازنه‌ی زیبایی بین فضاهای مختلف در شعر او برقرار است. گاهی نیز شعرها زمینه و کشش لازم برای حرکت به سمت نوعی طنز اجتماعی را دارند، اما شاعر لحن رسمی و در عین حال صمیمی را ترجیح می‌دهد و ریسک‌پذیری کمی از خود برای ورود به این عرصه نشان داده است؛ در حالی که برخی نشانه‌ها در شعر جعفرزادگان بیانگر استعداد وی برای ورود به برخی اجراهای در زبانی، گریزهای فرمی، گسست‌های روایی، شکست و بست‌های زمانی، چندصدایی شدن شعر و چشم‌اندازهای زیبایی‌شناختی جدید است.

جعفرزادگان شاعري است شهری با گرایش به عناصر و المان‌های طبیعت و زیست‌بوم؛ و عمده‌ی عناصر طبیعت از راه ناخوداگاه وارد شعر او شده‌اند؛ عناصری چون: درخت، کلاغ، خفاش، غار، سنگریزه، خورشید، کرگدن، باد، لانه، مریخ، ستاره،باغ، گنجشک، چمن، قفس، آسیاب، کبوتر، گرگ و میش، رود، گل سرخ، پرستو، و . که زنجیره‌ای از مفاهیم طبیعت را در کنار عناصر و اشیاء زندگی شهری و مدرن قرار داده‌اند و در صدد ایجاد یک نوع دیالکتیک در شعر وی هستند؛ دیالکتیکی که به نظر می‌رسد در آستانه‌ی شکل گیری، متوقف شده است. دلیل اصلی دیالکتیکی نشدن شعرها نیز ثابت بودن فضاهای درونی آنها و نرسیدن به وضعیت چالش در نظام درونی متن، و ایحاد فرآیندی است که بوسیله‌ی آن تغییراتی محتوایی و شکلی رخ دهد. در واقع، تناقض‌ها و تضادهای شعر جعفرزادگان در حد تناقض و تضاد ادبی و حتی واقعیت‌هایی دوگانه باقی می‌مانند و به مرحله‌ی حرکت، تغییر، گذار، تحول و هرگونه پویایی دیالکتیکی نمی‌رسند.

در پایان ذکر این نکته لازم است که حجم عمده‌ی شعرهای این کتاب، نوید شاعری می‌دهد که هنوز به حرکت و رفتن می‌اندیشد. شاعری که کلمات و عبارات را در خدمت تصویر می‌خواهد، تصاویر را فرصتی برای ایجاد و کشف فضاهای تازه می‌داند، بر کارکرد عاطفی عبارات و تصاویر نظارت هوشمن


دانه دارد، به نوآوری در فرم بعنوان فرصتی برای ایجاد لذت در متن و به آشنایی‌زدایی در زبان به مثابه  بستری برای تاویل بیشتر در معنا می‌اندیشد. شاعری که می‌داند کجای شعر ایستاده، رسیدنی در کار نیست، و برای پویایی و ماندگاری در شعر امروز، خیلی از گزاره‌های شعرش نیاز به پوست‌اندازی، تحول و حرکت دارد. 

منع ؛ رومه اطلاعات 

سایت ادبی چوک 

نگاه هوشنگ چالنگی به کتاب شعر " زنی میان دو تاریکی " سروده فرناز جعفرزادگان

نقدی از پرویز حسینی بر کتاب شعر " زنی میان دو تاریکی " سروده فرناز جعفرزادگان

نقدی از فرناز جعفرزادگان بر کتاب شعر " عهد نسیم " سروده وحید داور

شعر ,جعفرزادگان ,شعرهای ,کتاب ,کدام ,زبان ,است که ,در شعر ,در این ,و به ,از کدام ,زمین افتاد» دومین

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مین و زندگی اجتماعی- فرهنگی آموزشی